کد مطلب:259276 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

عظمت و جلالت باشکوه
قطب راوندی رحمه الله می نویسد:

متوكل - یا واثق - به لشكر خود دستور داد كه نود هزار از اتراك را كه در سامرا بودند - هر كدام توبره ی اسب خود را از گل سرخ پر كنند و در میان بیابان وسیعی در موضعی روی هم بریزند.

آنان دستور خلیفه را اجرا كردند و به منزله ی كوه بزرگی شد، آن گاه بالای آن رفت و حضرت امام هادی علیه السلام را نیز به آنجا طلبید و دستور داد كه لشكریان با زینت و مسلح حاضر باشند و غرضش آن بود كه شوكت و اقتدار خود را بنماید؛ چرا كه از حضرت امام هادی علیه السلام خائف بود مبادا آن حضرت اراده خروج نماید. آن گاه رو به امام هادی علیه السلام كرد و گفت: شما را به این جا خواستم تا لشكریان مرا مشاهده كنی.

حضرت فرمود:

و هل ترید أن اعرض علیك عسكری.

آیا می خواهی من هم لشكر خود را بر تو ظاهر كنم؟

عرض كرد: آری.



[ صفحه 35]



حضرتش علیه السلام دعا كرد و فرمود: نگاه كن!

چون نظر كرد، دید بین آسمان و زمین از مشرق تا مغرب از فرشته پر است و همه مسلح هستند، خلیفه از وحشت بیهوش شد.

وقتی به هوش آمد، حضرت فرمود:

نحن لانناقشكم فی الدنیا فنحن مشتغلون بأمر الآخرة فلا علیك منی مما تظن بأس.

ما با دنیای شما كاری نداریم، ما مشغول به امر جهان آخرت هستیم، بر تو بیمی از من - از آنچه گمان كرده ای - نیست.

منظور حضرت این بود كه اگر گمان می كنی ما بر تو خروج می كنیم از این خیال، راحت باش ما این اراده را نداریم.